باسلام.دختری 29ساله ام و دانشجوی ارشد یکی از دانشگاههای معتبر...از نوجوانی نیاز به ازدواج رو در خودم حس میکردم و مدام در خیالات عاشقانه ام غوطه ور بودم.مشکلات زیادی تو زندگی داشتم.حدود 8 ساله تو سایتهای همسریابی ام و با بیش از 100 نفر آشنا شدم با شخصیتها و فرهنگها و عقاید متفاوت.اونم از سن حدود 20سالگی که تو اوج نیاز بودم.و ناخواسته و از سر غفلت وارد رابطه های بی سرانجام و اعصاب خوردی های فراوان شدم.اهل دوستی هم نبودم که بگم با کسی خوش گذروندم.فقط به ازدواج و معیارهای کمالگرایانه ام فکر میکردم.متاسفانه افرادی که از من خوششون می اومد من حسی نسبت بهشون نداشتم و بالعکس.و این چرخه همچنان در حال تکراره.شبها و روزهای فراوانی رو با خستگی تمام و چشمدرد و کمردرد پای اینترنت در جستجوی همسر مطلوبم گذروندم و هزینه های فراوانی دادم.چون هنوزم باورم اینه تمام خوشبختی یک زن در یک ازدواج درسته که رضایت خاطرش رو فراهم کنه.هروقت هم خواستم اعتیاد به اینترنت رو ترک کنم تا چندروز فقط بوده،تنهایی سخت عذابم داده و باز در جستجوی خوشبختی و آرامش در اینترنت......خدا میدونه چی کشیدم....طی این سالها به عادت زشت خودارضایی هم دست میزدم و بعد عذاب وجدان و توبه...وباز تکرار....بخدا نمیتونم کنترلش کنم...چرا خدا منو از یه ازدواج خوب محروم کرده؟؟؟؟؟چیزی که خیلیها راحت بهش میرسن بدون کوچکترین زحمتی،من با سالها تلاش و فکرکردن لحظه به لحظه بهش نرسیدم....یه مشکل دیگه هم دارم اینه که خواستگارانی که قد کوتاه یا لاغر هستند رو رد میکنم.چون احساسم اینه که از ارتباط جنسی باهاشون لذت نخواهم برد و حسی به من نمیدن،اینو مطئنم.خواستم بدونم این قضیه تا چه حد درسته؟
من ظاهرم خوبه و خیلی از افراد اینو بهم گفتن که زیبایی نسبی دارم.ولی اعتماد بنفسم ازاول کم بوده و دچاروسواس شدم شدید فقط هم بخاطرسایت.یه مسئله دیگه هم اینه که انگار بصورت ناخوداگاه دوست دارم با افراد متعدد آشنا بشم و فقط تایید بگیرم ازشون یه جورایی شخصیت مهرطلب دارم.و حتی اگه کسی مطابق معیارهام باشه و بهم زیاد محبت کنه،نسبت بهش سرد میشم و برام تکراری میشه و میخوام مورد دیگه ای رو امتحان کنم.همش بی قرارم برا ازدواج،احساس میکنم دیگه طوری شدم نمیتونم به کسی دل ببندم و باهاش برم زیر یک سقف برا همه عمر،میترسم دلمو بزنه و پشیمون بشم و بگم کاش دیگری رو انتخاب میکردم.این فکرها سالها با منه و افراد زیادی رد از خودم رنجوندم و بخدا عمدی نبوده.......تو رو خدا با این مسائلم بهم بگید چیکارکنم و چطور کنار بیام؟ بیخیال سایت بشم و از قانون جذب استفاده کنم؟ اثرداره؟خانواده ام تحت فشارم میزارن برا ازدواج و میگن تا عید باید ازدواج کنی و من گیج و منگ و خسته و ناامید و پریشونم و قدرت اراده و تصمیم گیری رو ازدست دادم.فقط بگید با این وضعیت داغون چه کنم؟همه همسن و سالهای دوروبرم چندساله ازدواج کردن و من دارم سرکوفت میشنوم....تو رو خدا کمک کنید...بی صبرانه منتظر پاسخم