مقایسه¬ی فرزندان باهم می¬تواند آثار سویی همچون ناسازگاری و یا تنفر فرزندان از یکدیگر را به همراه داشته باشد. مقایسه¬ی فرزندان باهم عملی نادرست است چراکه اساس ویژگی¬های شخصیت در افراد مختلف متفاوت است. شخصیت افراد مفهومی انتزاعی است و نمود¬های آن را می¬توان در رفتار مشاهده کرد که موجب تفاوت افراد از یکدیگر می¬شود. به همین دلیل است که در فرزند پروری تأکید می¬شود که کودکان را باهم مقایسه نکنیم.
والدین نباید تحت هیچ شرایطی فرزندانشان را با فرزند دوستان و آشنایان متوجه بشوند. این کار سم روان است و اعتمادبهنفس کودک را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث ایجاد شکافی عاطفی میشود که این قیاس را انجام می¬دهد و تبعات دیگر را دارد که شما اشاره کردید به ناسازگاری و تنفر از دیگر فرزندان. من باید این را اشارهکنم که قیاس کردن فرزندمان با شخص دیگری باعث می¬شد که دروغ¬گویی در فرزندمان ایجاد می¬شود. این عادت نامطلوب به دلیل فشارهایی که بر روی فرزند ما است، اتفاق می¬افتد و مبادرت بهدروغ و دروغ¬گویی می¬کند. یک عادت دیگر حسادت است. ما وقتی فرزندمان را با خواهر و یا برادر دیگرش مقایسه می¬کردیم، این مسئله باعث حس حسادت فرزندمان نسبت به خواهر و یا فردی که قیاس شده می¬شود. از سمت¬و¬سویی دیگر حقارت و خودکم¬بینی در فرزندمان اوج می¬یابد. ما فراموش نکنیم اصل تفاوت¬های فردی وجود دارد در مورد تمامی انسان¬ها. دوقلوهای یکتخمکی که بیشترین شباهت را ازلحاظ ساختار خلقت دارند، اثرانگشت مشابهی ندارند. متفاوت هستند. ما چطور انتظار داریم که فرزندمان با شیوه¬ی تربیتی که در منزل خودمان داریم با فرزند بستگان ما در مورد استعداد و زمینه¬ی آموزشی و یادگیری¬اش یکسان عمل کند. ما نباید این نکته را فراموش بکنیم که فرزند ما فرد منحصربهفردی است. تحت شرایط تعلیم و تربیت ما قرار دارد و بسیاری از ویژگی¬هایش را از خود ما به ارث برده و درواقع ما در او این ویژگی¬ها و خصایص را شکل داده¬ایم و انتظارمان هم باید متناسب با توانمندی¬های فرزندمان باشد.
البته پدر و مادرها بهاشتباه فکر می¬کنند که دارند در فرزندشان انگیزه ایجاد می¬کنند که رشد بکند و پیشرفت بکند ، باور غلطی است، چون وقتی توانمندی¬های فرزند ما نادیده گرفته می¬شود و ناتوانی¬هایش پررنگ¬تر می¬شود این حس در او ایجاد نمی¬شود. بلکه حس حقارت و خود¬کم¬بینی در فرزندانمان ایجاد می¬شود. اگر قصد ما این است که انگیزه¬ای را برای فرزندمان ایجاد بکنیم، یک برنامه¬ی سالانه از فرزندمان و از رفتارهای او در حوزه¬های مختلف مثلاً رفتار تربیتی¬اش، آموزشی و پیشرفت¬ها و عدم پیشرفت¬های او تهیه کنیم و درواقع برنامه¬ی سالانه¬ی فرزندمان را با سال¬های بعد مقایسه کنیم. خودش را با خودش قیاس کنیم و یک بازخوردی به وی بدهیم و مثلاً توانمندی¬های تو در این بوده. مثلاً سال گذشته شما در حوزه¬ی ورزش این رتبه را کسب کردید و یا رتبه¬ی خوبی را در حوزه¬ی هنری مثلاً در نمایش رتبه¬ی یک را کسب کرده¬ای و یا در درس ریاضی¬ات ضعیف هستی و باید خودت را تقویت کنی. یک بازخورد مناسبی در مورد خودش به او بدهیم. قیاس را صورت ندهیم. قیاس کار باطلی است و فرزندمان را بیشتر دچار چالش میکنیم. فرزند خودمان را باور داشته باشیم البته این نکته که می¬گوییم باور داشته باشیم نباید از سمت¬وسویی دیگر مورد اشتباه واقع بشود. چرا؟ چون خیلی می¬گوییم که فرزندمان بهترین و منحصربهفرد است، کوچکترین اشتباهی که در حضور دیگران انجام بدهد باعث می-شود که هم فرزندمان صدمه بخورد و هم انتظارات خودمان مخدوش بشود و ناراحت بشویم که چرا انتظارات ما را برآورده نکرده است. اجازه بدهیم که توانمندی¬هایش را در حیطه¬ای که ما برایش شرایط را فراهم کرده¬ایم در عرصه¬ی ظهور بگذارد و کمکش بکنیم و بیشتر توجهمان در توانمندی¬های فرزندمان باشد. اگر کم و کاستی¬ هم وجود دارد با مشورت گرفتن از یک فرد متخصص با همدلی و همکاری هر چه بیشتر پدر و مادر باهم و پدر و مادر با فرزندان سعی کنند اعضای خانواده این نقطه¬ی ضعف در فرزند را از بین برده و به نقطه¬ی قوت مبدل کنند.