بله. خیلی دور نیست اون روزگاری که در واقع بیماران روانی را از جامعه طرد می کردند. حالا زنجیر می کردند و با اعمال خشونت بار در وضع خیلی رقت انگیزی آنها را نگاه می داشتند معروف به دیوانه های زنجیری تا در جاهایی که شباهتی به بیمارستان نداشت، تیمارستان های در واقع خاصی بود و این جور مسائل، تا اینکه عمرشان به پایان برسد. خوب این نوع اعمال خشونت که خیلی ازش نمی گذرد، شاید صد سال، دویست سال است که عملاً داره آروم آروم مدلش عوض می شود. هنوز هم ریشه اش در باور اجتماعی برخی افراد وجود دارد. یک سوم افراد جامعه هنوز این باور را دارند که بیماران روانی برای آنها خطر آفرین هستند و این فکر و باور که بیمارارن روانی می توانند آنها را مورد مخاطره قرار بدهند، به آنها حمله کنند و آسیبی به آنها بزنند، باعث می شود یک ژست تهاجمی، یک آمادگی در واقع تدافعی در مقابل آنها داشته باشند و این باور و این نگاه باعث می شود که نسبت به بیمار روانی و کوچک ترین اختلال غیر قابل تفسیر در رفتارهایش، که خوب بیماران روانی، رفتارهایشان قابل تفسیر و تعبیر توسط افراد عادی نیست و می گویند چرا این گونه رفتار از او سر زد را، تلقی کنند به منزله ی یک حرکت خشونت آمیز و بلافاصله سعی کنند در واقع پیشگیری کنند، شاید پیشگیرانه آسیب می زنند و خشونت ایجاد می کنند. به نظر می آید این مهم ترین سازه کار باشد اما یک حقیقت را هم از یاد نبریم، آن هم اینکه به هر حال مراقبت از بیماران روانی کار دشواری است، چه در بیمارستان های روانی که الان سعی می کنند استاندارهای درست را رعایت کنند و چه در خانه ها که افراد خانواده شان بخواهند از آنها نگهداری کنند. بیمار روانی ظاهر سالمی دارد ولی رفتارهایی از او سر می زند که برای افراد خانواده اش قابل درک، قابل تصور نیست و گاهی اوقات اصلاً به هیچ وجه نمی توانند آن شرایط را تحمل کنند و شاید در واقع این باعث شود که نسبت به او یک احساس منفی داشته باشند که برخی از رفتارهای خشونت آمیز آنها را تا حد زیادی بتواند توجیه کند. این محدود شدن توانایی افراد در واقع مبتلا به بیماری های روانی هم از طرفی باعث می شود حتی در محیط های خارج از خانواده هم اگر بخواهند مثلاً در شرایط فعالیت های اجتماعی که آروم آروم دارند بازیافت می کنند توانایی هاشان را تا وارد شوند، مورد سوء استفاده قرار می گیرند اگر قرار باشد در واقع کسی آسیب برساند به دیگران، یک فرد بزهکاری در واقع وارد فعالیت های بزهکاری شود، این ها سوژه ها و طعمه های خوبی برای او می شوند. مثلاً بیماران روانی که خیلی اختیار ندارند و قدرت ندارند خودشان را کنترل کنند و تصمیم گیری های درستی انجام بدهند و خطر را از خود دفع بکنند. همه ی مسائل را ما در کنار همدیگر در نظر بگیریم و این را هم اضافه کنیم به این که به هر حال چهار بعد سلامت ما، یعنی سلامت اجتماعی، سلامت روانی، سلامت جسمی و سلامت معنوی با هم مرتبط هستند. بیماری روانی به تعبیری در واقع در شرایطی بروز می کند که یک بستر اجتماعی وجود دارد. شرایط اقتصادی ممکن است مطلوب نباشد، ممکن است در واقع در یک خانواده ای که زمینه ی تربیتی مناسبی وجود نداشته باشد، بیماری روانی بروز کند و تمامی این فاکتورهای اجتماعی که منجر به بروز یک بیماری روانی از نوع افسردگی، اضطراب یا بیماری های پیشرفته تر می شود. اختلالاتی که در واقع کاملاً قضاوت فرد به هم می خورد، همه ی اون زمینه ها می تواند زمینه ساز رفتارهای خشونت آمیز هم، در افراد خانواده باشند. یعنی در واقع افرادی که از آنها مراقبت می کنند، همسایگان، حالا بافت شهری که وجود دارد یا خود خانواده ی نزدیک به فرد، در یک بستر آسیب دیده ی اجتماعی زندگی می کند و آسیب های اجتماعی را وقتی ما فهرست بار می خوانیم می بینیم در شهر نشینی و مناطق حاشیه ی شهرها بسیار زیاد است، در بحران رشد جمعیتی بیشتر می شود، از هم پاشیدن روابط متقابل افراد نمونه ای از آسیب اجتماعی است و تأثیر گروه همسالان هم باعث بروز آسیب های اجتماعی می شود. مصداق های آن چیست: اعتیاد، خشونت، انزوای اجتماعی و رفتارهای پرخطر و کودک آزاری. من الان رو کودک آزاری یک تأکید خاصی می کنم چون کودکان در واقع ظرفیت کامل برای دفاع از حق خودشان را ندارند، تحت تأثیر بزرگسالان هستند. بیماران روانی هم، عده ای از آنها، این وضعیت را دارند. یعنی مثلاً کسی که به شدت افسرده هست، نمی تواند از خود دفاع کند گویی منفعل می شود و این زمینه ای می شود برای اینکه آزار ببیند. بنابراین آسیب اجتماعی خیلی مرتبط هست با بروز در واقع آسیب های جسمانی و خشونت ناشی از آنها، که حالا متأسفانه می تواند منجر به قتل هم شود و آن باور اجتماعی اولیه هم که از قدیم وجود داشته، یعنی افراد یک در واقع واکنش تدافعی دارند و هنوز ما نیاز داریم در جامعه یمان کار کنیم تا مردم به این باور برسند که بیماران روانی واقعاً بیمار هستند، در وجود آنها هیچ روح خبیثی خانه نکرده، در برخی از کشورها هنوز هم این ها را از طرق جن گیری سعی می کنند درمان کنند و بسیار به آنها آسیب می رسانند و این ها روش های درستی نیست.