امروزه انسانها را در ارتباط با دیابت به دو نوع انسان تقسیم میکنند: 1- انسان مستعد دیابت، بالای ستون است و مشخصاتی دارد که اگر فرصت کردیم ضمن بحث توضیح میدهیم. 2- انسان مقاوم به دیابت که آن هم مشخصاتی دارد. به عبارت دیگر یک انسانی که تا آخر عمر دیابت نمیگیرد در حقیقت مقاوم به دیابت هست. به طریق اولی میشود این استنتاج را بکنیم که دیابت در حقیقت در همه ما وجود دارد اما بعضیها مقاوم هستند و نمیگیرند، بعضیها مستعد هستند و میگیرند. استعداد چیست؟ استعداد ژن است. صحبت ما از دیابت نوع 2 است. دیابت نوع 1 یک داستان دیگر دارد. من پاسخ جنابعالی را در مورد دیابت نوع دادم، این خیلی هم مهم است چون اکثر بیماران دیابت نوع 2 هستند. در دیابت نوع 1 استعداد ژنتیک وجود دارد و اگر پرخوری بکنند، این بیمار که استعداد ژنتیک دارد با پرخوری بلافاصله قند بالا میرود، استعداد ژنتیک به صورت ضعف سلول بتا هم وجود دارد، به صورت کم شدن انسولین هم وجود دارد، به صورت مقاومت در سلولهای هدف هم وجود دارد، آخر سر پخش چربی در زیر پوست در دیابتیکها بیشتر میرود در امعا و احشا به جای اینکه زیر پوست برود، شکم بزرگ میشود که اگر فرصت شد اهمیت دور شکم را در ارتباط با دیابت خواهیم گفت که چاقی اگر مرکزی باشد مهمتر از چاقی کل بدن است و ارقام دارد که چند سانتیمتر باید باشد و بالاخره ؟؟3:04-2 پیدا میکنی، از آن طرف میرود سراغ تخمدان، این کسی است که استعداد ژنتیک دارد که اشاره کردید ممکن است این باشد. حالا یک کسی مقاوم به دیابت نوع 2 است، از آن بالا چون استعداد ژنتیک ندارد پرخوری میکند انسولین به اندازه کافی به وسیله سلولهای بتا ساخته میشود، تولید میشود و ترشح میشود و نمیگذارد از یک حدی بالاتر برود که به آستانه تشخیص دیابت برسد. اگر هم چربی بالا برود زیر جلد پخش میشود، به طور یکنواخت پخش میشود، در حالی که دیابتیک در شکم جمع میشود. در دیابت نوع 2 مقاومت هست. این آخرین جمله را هم درمورد سوال جنابعالی عرض کنم چون مهم است و مایلم بازدیدکنندگان عزیز توجهشان به این مثال ساده هم معطوف شود. ببینید ما هر روز وارد اتاقمان میشویم، کلید را در میآوریم در را باز میکنیم و داخل اتاق کارمان میرویم. یک روز دست میکنیم توی جیبمان میبینیم کلید یادمان رفته است و در اتاق باز نمیشود، قفل است، این میشود دیابت نوع 1. بیشتر توضیح میدهم، در دیابت نوع 1 انسولین به منزله کلید است، درِ سلول را باز میکند گلوکز وارد میشود، البته ما تشبیه میکنیم برای اینکه مطلب جا بیفتد، رسپتور هست، گیرنده هست، انسولین گیرنده مخصوص دارد یک رسپتوری دارد که پذیرای آن است در غشاء سلول که انسولین اجازه میدهد درِ سلول باز بشود و گلوکز وارد شود. من که الان با شما صحبت میکنم گلوکز هر لحظه ممکن است بالا برود اما انسولین بلافاصله ترشح میدهد، کلید در سلول را باز میکند، و گلوکز در سلول میرود و قند من از یک حدی بالا نمیرود. در دیابت نوع 1 کلید وجود ندارد. انسولین صفر است و یا نزدیک به صفر است، در دیابت نوع 1، برای بچهها برای نوجوانان، مقاومت نیست انسولین نیست. فردایش من میآیم کلید دستم است در قفل میاندازم میبینم عجب کلید دور خودش میچرخد اما قفل باز نمیشود. اینجا کلید ممکن است مقصر نباشد قفل اشکال دارد، دیابت نوع2. در دیابت نوع 2 انسولین حتی در مراحل اول بیشتر از حد طبیعی است، هیپرانسولینسم داریم هم قند بالاست هم انسولین بالاست، چرا؟ انسولین هی ترشح میشود سلول بتا هی زور میزند و آخرین تلاش خودش را میکند اما قفل باز نمیشود، در محیط مقاومت هست. گیرندههای پذیرا نیستند. این فرق عمده دیابت نوع 1 با دیابت نوع 2 است. اما در نوع 2 در مراحل آخر هم قفل و هم کلید هر دو اشکال دارند چون انسولین هم دیگر کم ترشح میشود. سلولهای بتا فرسوده میشوند از کار میافتند به ناتوانی و اضمحلال میرسند آرام آرام انسولین هم کم میشود. بیمارانی هم که سالهاست دیابتیک هستند هم انسولین میزنند انسولینشان مدام بالا میرود چون مقاومت هست مدام دُز انسولین بالا میرود و دچار عوارض شدند. بسیاری از شخصیتها در تاریخ، شخصیت علمی، تاریخی، سیاسی، هنری همه اینها دیابتیک بودندو دیابت داشتند، دیابت مانع هیچ پیشرفتی نیست. با وجود دیابت اینها توانستند به قلههای رفیع موفقیت دست پیدا کنند. مثل توماس ادیسون. توماس ادیسون هم قدش کوتاه بود، هم دیابت نوع 2 داشت اما بیش از 100 اختراع کرد که یکی از این اختراعها این برق است که چند لحظه برود ما آن وقت قدر این برق را میدانیم، همه از کار می افتیم، پیام ما به آن طرف نخواهد رسید، و 99 اختراع دیگر. بتهون نابغه موسیقی، در 36 سالگی به علت نبودن انسولین به علت نارسایی کلیوی از دنیا رفت، اما دیابت از ارزشهای او کم نمیکند همان بتهون است، اما اگر زنده بود و انسولین آن موقع کشف شده بود، چون انسولین 1921 کشف شد، بتهون میماند و چه سمفونیهای بیشتری که نمیساخت و هنر را تکان نمیداد. حافظ اسد، حالا مثالهایی میزنم که خیلی نزدیک به ذهن باشد، رئیس جمهور سابق سوریه، و پسرش بشار اسد، همین رئیس جمهور فعلی، هم دیابتیک نوع 2 است دوایش را میخورد، چشم پزشک هم هست، دیدید هم سر و مر و گنده! جری لوئیس، آنهایی که اهل سینما هستند، 80 سال سن دارد. همین لری کینگ، به هر حال اینها افرادی هستند. همه، در هنرمندان، مخصوصا اسم میآورم که برای بازدیدکنندگان جا بیفتد، مثال نزدیک به ذهنشان میزنم. شاعر معروف نوپرداز، احمد شاملو، البته یک پایش را از دست داد چون دیر انسولین زد و سیگارش را هم ترک نکرد اما از ارزشهای او کم نمیشود، آقای احمد شاملو همان احم شاملو است. مقصودم به این است که مانع هیچ موفقیتی نیست. دیابت دو چهره دارد. یک چهره خشن و یک چهره ملایم. چهره خشن دیابت همان صندلی چرخدار و قطع پاست، همان نابینایی است، میرود سراغ کسانی که بیاعتنا هستند، به این صحبتهای شما و زحمات شما گوش نمیدهند قندشان بالا میرود دوایشان را هم مصرف نمیکنند آخر سر هم خیلی معذرت میخواهم میروند دنبال تریاک یا قرصهای ماهوارهای. انسولینشان را کنار میگذارند، خب آن سرنوشت در انتظارشان است. عوضش ما چیزی حدود 400 میلیون دیابتیک داریم به راحتی زندگی میکنند.
شخصیتهایی را که من اسم بردم مقصودم این بود که این را بگویم و اشاره کنم که دیابت مانع هیچگونه پیشرفتی در زمینههای هنری و علمی نیست، بسیاری از کسانی که به قلههای بلند موفقیت دست پیدا کردهاند و جزء مشاهیر هستند دیابت داشتند. مقصودم این است که یک دیابتیک نباید مأیوس شود میتواند یک عمر طولانی، یک عمر طبیعی از همه مواهب زندگی هم استفاده بکند حتی سورچرانی هم برود، الان انسولینهایی هست، مریض دیابتی نباید از هیچ چیزی محروم باشد. نباید حسرت هیچ چیزی را بخورد.