واقعیت این است که پیری یکروند است که از خیلی قبلتر شروع میشود و بهتدریج فرد ممکن است که یکسری تواناییهای خودش را از دست بدهد. همینطور ممکن است که یکسری تغییراتی در ظاهر افراد جلوهگر بشود. مثلاً ممکن است که موهای افراد سفید شده و یا اینکه چینوچروکهایی در ظاهر افراد و در چهرهی آنها ایجاد بشود. بسیاری از افراد سعی میکنند که فرایند پیری را انکار کنند. فرایند پیری و در ارتباط با آن مرگ برای بسیاری از ما ناخدا گاه یک فرایند ترسناک است. برای همین است که بعضی ممکن است که پیری را انکار بکنند. یا اینکه تلاش بکنند که با بروز و ایجاد آن مقابله بکنند. این دسته از افراد همان کسانی هستند که بهمحض اینکه یک موی سفید در آینه میبینند، فوراً به رنگ کردن موهای خو اقدام میکنند. انکار کردن پیری ممکن است که اشکال دیگری نیز داشته باشد. مثلاً بعضی از افراد باوجود سن زیادی که دارند با فردی ازدواج کنند که سن کمی دارد. این افراد درواقع دارند به خودشان یکجوری دروغ میگویند و میخواهند بگویند که من پیر نیستم. واقعیت این است که پیری و مرگ یکروندی است که در همهی افراد و بشر اتفاق میافتد؛ بنابراین همهی ما یکزمانی پیر و یکزمانی هم فوت خواهیم شد. اینکه پیری را بپذیریم و بهعنوان یک فرایند طبیعی که بههرحال در فرایند زندگی ما اتفاق خواهد افتاد، آن را قبول داشته باشیم و یک نگرش خوب و مثبت به آن داشته باشیم، در فرایند رشد ما اهمیت دارد. واقعیت این است که ما از لحظهای که به دنیا میآییم تا لحظهای که از دنیا میرویم در حال رشد هستیم. تکالیف رشدی ما در هر مرحله از زندگی ما متفاوت است؛ بنابراین سنین پیری سنی هستند که ما باید بهشدت مراقب باشیم ک چه تکالیفی در این سنین داریم و چه چیزهایی باعث میشود که پیری ما یکروند مثبت و غنی داشته باشد و اینکه احساس خوبی از آن داشته باشیم. متأسفانه خیلی استعارات و تعاریف بد و ذهنیات منفی در مورد پیری در بین خیلی از افراد و جوامع رواج دارد. مثلاً اینکه ما پیری را معادل ضعف، سستی و ناتوانی و وابسته شدن به دیگران و احیاناً تنها ماندن و یا اینکه برخوردار بودن از یک سلامت ناکافی و مبتلا بودن به بیماریهای مختلف، یک نگرش و یک ذهنیتی است که از قبل در خیلی از ما وجود دارد. این ذهنیت منفی، باعث میشود که نگرش منفی از قبل پیری داشته باشیم.
خیلی از مطالعاتی که انجامشده نشان میدهد که افرادی که مسن هستند برآورد خیلی بهتری از وضعیت سلامتی جسمی خودشان، کاراییشان، تواناییشان و احساسی که نسبت به زندگییشان دارند تا آن احساس که افراد جوان نسبت به افراد مسن دارند. به این معنی که وقتیکه ما جوان هستیم، ممکن است که فکر بکنیم که وقتی پیر بشویم چقدر ممکن است که بیماریهایی داشته باشیم، نتوانیم کارهای روزمرهمان را انجام بدهیم، وابسته باشیم، ولی در واقعیت اینطور نیست. افراد سالمند در واقعیت خیلی تواناتر از آن چیزی هستند که ما فکر میکنیم. درواقع در سنهای سالمندی است که بسیاری از برداشتهایی که ما قرار بوده از زندگیمان انجام بدهیم، در این سنین انجام میدهیم. کارهایی است که میشود انجام داد تا باعث شود که فرایند پیری سالهای پربار و پرثمر باشد. یکی از آنها این است که تا جایی که میتوانیم، ارتباط خودمان را با دیگران حفظ بکنیم و سعی بکنیم، تجاربی را که در حین زندگیمان به دست آوردیم، اولاً به آنها ارج بنهیم و برای خودمان ارزش داشته باشند و خودمان برای خودمان ارزش قائل باشیم. در ثانی بتوانیم این تجربیات را به افراد جوان انتقال بدهیم. اینطور است که سنهای سالمندی میتواند به سنین بسیار خوب و شادی برای ما تبدیل بشود؛ بنابراین ما هم میتوانیم از فرایند پیری خودمان ناراضی و فراری باشیم و هم میتوانیم آن را بهعنوان یک فرایند طبیعی بپذیریم و نسبت به هر موی سفیدی که در ما ایجاد میشود و یا هر چینوچروکی که در صورتمان ایجاد میشود، احساس خوشایندی به ما خواهد داد.