دو نمونه از رفتارهای پر خطر نه در آن قالبی که شما می شناسید مثل مصرف مواد مخدر ، رفتارهای پر خطر جنسی ولی دو نمونه رفتار پر خطر است یعنی کسانی که این اتفاق برایشان می افتد و نزاع باعث آسیب دیدن جسمانیشان و نقص عضوشان می شود و یا آن گروهی که هپاتیت می گیرند افراد سالمی هستند از جهت مولفه های سلامت جسمی و روانی معمولا بیمار روانی نیستند و معمولا بیمار جسمی نیستند و یا بیماری دیگری ندارند ولی چون سلامت اجتماعی و معنویشان دچار اختلال است اینجاست که خودشان را دستی دستی می اندازند در تهلوکه. در واقع به عبارتی آن چهار مولفه ای که گفتیم سلامت جسمی و روانی قدری مسائلشان مشهودتر است ولی فقدان سلامت اجتماعی و معنوی معلوم نمی شود تا فرد بلایی به سر خودش می آورد. مثال خوبش در این خبری که شما گفتید این که بحث به اصطلاح نزاع تو حوزه جرم شناسی بهش مطالعه می شود یعنی حقوقدانان روی آن مطالعه می کنند. اگر بخواهیم آنالیز بکنیم که چرا این افزایش رفتارهای منازعی و نزاع رخ می دهد به نظر من باید یک کار مشترک توسط این سه حوزه علمی صورت بگیرد. دانشمندان و کارشناسان بیایند در رسانه هم اگر خواستند بخش هایی از این کار مشترک را رسانه ای بکنند که کمک بکند به تغییر رفتار در جامعه. اما از این سه حوزه دانشگاهی ما بخواهیم یک برداشتی داشته باشیم از آنچه که اینها به عنوان راهکار ارائه می کنند عموما این است که ابتدان قبل از تغییر رفتار علت بروز رفتار را بشناسند. من یک خبر جرم شناسی از حقوقدانی به اسم آقای حسینی دیدم که گفته بود کاهش آستانه تحمل افراد جامعه باعث افزایش نزاع می شود. یعنی این آمار بالا رفتن نزاع و دعوا در خیابان به علت این است که آستانه تحمل افراد جامعه به دلایل مسائل اقتصادی ، آلودگی هوا و مسائل مختلف پایین آمده است.
چون خود هوا می تواند یک عامل تشدید کننده عامل استرس در فرد باشد پس ممکن است در فصل های گرم استرس پایین تر بیاید. حمل سلاح سرد و چاقو هم گفته بود باعث بروز رفتارهای پر خطر می شود و از این دست مسائل. حالا این روانشناس به اسم آقای مصطفایی که در سایت خبری از آن منعکس شده بود پیرامون این موضوع اظهار نظر کرده بود گفته بود که عوامل کاهش آستانه تحمل چیست. روی ترافیک ایشان تمرکز کرده بود ، روی فقدان فرهنگ سازی برای تحملات اجتماعی ، واقعا چقدر در سطوح مختلف کودکی و نوجوانی و باید فعالیت های اجتماعی بعدی ما یاد می گیریم که با هم دیگر چگونه تعامل بکنیم و چگونه مسائلمان را حل کنیم یعنی در واقع مهارت های زندگی را چقدر یاد می گیریم و بعد هم روی آن ویژگی های خاص دوره ی جوانی و نوجوانی که همراه با هیجان است و هیجانات سرکش و هر چیزی را فرد ممکن است به منزله ی یک تهدیدی برای خودش تلقی بکند و بخواهد وارد مناظره بشود. اگر بخواهیم وارد بحث ریشه یابی مسئله بشویم یک بحث بسیار طولانی و کاملی را می طلبد و راهکارهای متناسب با آن ، ولی به طور خلاصه در دنیا اقداماتی کردند که اگر وقت است من اشاره ای بکنم. برای افزایش ظرفیت های افراد آمدند مهارت های زندگی را به عنوان بخشی از فعالیت های آموزشی در سطوح مختلف از کودکی تا زمانی که فرد یک فرد بالغ و مولد در جامعه می شود و خودش یک والد می شود و جز والدین قرار می گیرد در نظر گرفته اند. آموزش مراتع زندگی چند عنصر دارد. اولینش این است که فرد خودشناسی انجام دهد یعنی بشناسد یعنی این که خودش کجای جامعه قرار گرفته است و چه ویژگی هایی دارد. آخریش هم در آن پروتکل حالا استاندارد شده آموزش مهارت های زندگی این است که به همدلی با دیگران برسد یعنی خیلی نسبت به دیگران احساس تفاوت نکند و بتواند کمک کارشان باشد و از لحاظ اخلاقی به دیگران دلسوزی داشته باشد. مابین این ها مهارت های است مثل کنترل خشم مثل کنترل استرس اگر کارگاههای کنترل خشم و استرس ، مهارت ارتباط فردی و ارتباط اجتماعی در مدارس مختلف طراحی شود و در کتاب های درسی وارد شود قطعا می شود آثاری را مشاهده کرد. می توانند کاملا آموزش داده بشوند. اینها ظرفیت های روانشناختی است که البته معطوف به کاربردهای خاص اجتماعیشان آموزش داده می شود. من یادم می آید در مقطعی در دانشگاه علم و صنعت این به عنوان یک پروتکل آموزشی دیده شده بود که تمام دانشجویان رشته های مهندسی که اینها بعدا وارد محیط های صنعتی می شوند و آنجا نیازمند کنترل استرس هستند به خاطر تنش محیط کارخانه ها آموزش مهارت های زندگی را ببینند و روی کورس های مختلف کنترل استرس کار بکنند. اگر بتوانند خشمشان را کنترل بکنند قطعا می توانند به نتیجه برسند ولی به نظر می آید که نسبت به این موضوع عذرخواهی هم که شما گفتید تحقیقات زیادی وجود دارد که شاید بد نباشد در یک فرصت دیگر به آن بپردازیم. این فرهنگ سازی هم به تناسب از طریق خانواده و محیط انجام می شود.